سالیانه هزاران نفر با
عکاسیو دوربین DSLR یا Mirror Less وارد دنیای
عکاسیمیشوند و به قصد رسیدن
به اوج موفقیت در این عرصه همه ی تلاش خودشان را میکنند! اما در انتها به هر دلیل ممکن است به این مقصد
نرسند و مشابه خیلی از کارهای نیمه تمام دیگه رهایش کنند.
مشکل اینجاست! فکر میکنند شخصی که به این درجه از کیفیت در عکسها رسیده است حتما وضع مالی خوبی داشته
و بهترین دوربین و تجهیزات را تهیه کرده است.
اگر با شما صادقانه باشم حرفی بی راهی نیست! اما کاملا هم درست نیست.
من بعد از سالها هنوز دوربین ۴۵۰D کنون دارم و لنز های من آنالوگ هست!
لنزهای من ۱۳۵ فیکس زنیت و ۴۴ میلی متر هلیوس است. فراموش کردم که لنز ۱۸-۵۵ هم یار قدیمیمن هست که
هنوزم هم همراه من است.
مسلما دوستانی که دوربینهای حرفه ای تر و لنزهای حرفه ای تری دارند کیفیت عکسهاشون از من بیشتر هست ولی آیا تمام ماجرا همین موضوع خلاصه میشود؟!
در ادامه بیشتر راجب این موضوع صحبت خواهیم کرد.
چگونه
عکاسیرا شروع کنیم - خرید دوربین
راز اصلی چیست ؟
این درد و دل خیلی از
عکاسان هست که آنها میدانند نه
دوربینو نه لنز به تنهایی هیچ گاه یک عکاس را عکاس نکرده
ولی چه قدر خوب میشود دوستانی که تازه وارد این حرفه یا علاقه مندی شدند از این راز بزرگ آگاهی پیدا کنند.
شما اگر
عکاسی کودکدر
آتلیه کودکرا شروع کردید محکوم هستید به موفقیت در
عکاسی! شما باید موفق شوید و هیچ راهی جز این موضوع نخواهید داشت. پس از همین حالا ذهن خود را برای فرمول موفقیت در این عرصه آماده کنید.
شاید خیلی از عکاسان و اساتید در
عکاسیبه این نوع ادبیات و نوع گفتار من خرده بگیرند چون بر خلاف اصطلاحات شاید کمیسخت
عکاسیکه در ابتدای کار شما, جز گیجی چیزی برای شما به همراه نخواهد داشت, من سعی کرده ام به ساده ترین روش ممکن به شما بگویم از کجا باید عکاسی را شروع کنید و در این مسیر چه چیزهایی در سر راه شما خواهد بود.
پیش گفتار
برای ساده تر شدن و فهم بهتر در این مقاله از دو اسم و شخصیت خیالی استفاده کرده ام, برای فهم بهتر داستان بهتر هست راجب شخصیتهای داستان اطلاعاتی داشته باشید تا در داستان من نکته ی مبهمیبرایتان پیش نیاید!
تمامینامهایی که در داستان استفاده شده کاملا اتفاقی بوده و هیچ شخصیت واقعی در داستان وجود ندارد! اما داستان و مکانها و اتفاقات میتواند واقعی باشد.
شخصیت اول داستان نام خودم هست “شایان مرادی” که چیزی از
عکاسینمیدانم و فکر میکنم تمام عکاسان خوب یا پولدارن یا شانس دارن یا استعداد دارند! و من زیاد شخصیت اهل عملی ندارم و همه کس و همه چیز جز خودم و مقصر میدونم برای ناکامیام در
عکاسیجز خودم.
اما شخصیت دوم داستان “پویا ادیب” نام داره شاید این اسم براتون عجیب باشه اما برای اینکه این اسم راحت در ذهنتون باقی بماند از این نام استفاده کردم, این شخصیت عکاس با تجربه ای هست که سالهاست در حال
عکاسیکردن است و در حال حاضر خیلی علاقه مند هست که تجربیاتی که بسیار گران به دست آورده را به کسانی که واقعا علاقه مند به
عکاسیهستند بیاموزد.
امیدوارم این آموزشهایی که به صورت داستانهای کوچک بیان شده, بهتر در ذهن شما عزیزان باقی بماند. ضمنا این سری از آموزشها به صورت ۱۰ مقاله در حال نگارش هست و امیدوارم قدم به قدم با هم پیش برویم تا بتوانیم مقدار کمیآگاهی به آگاهی اندکمان بیفزاییم. داخل تمام این داستانهای کوچک محتوای ذهنی من نهان شده! سبک نگارش به روش رئال و خیلی ساده به تحریر درآمده!
امیدوارم بتوانید به خوبی با داستان ارتباط برقرار کنید.
پیروز و سربلند باشید – شایان مرادی
موفقیت
در یکی از روزهای پاییزی ماه مهر طبق معمول همیشه گوشیم در دستم هست و در گروه تلگرامی فتوبست در حال
دیدن عکسهای دوستان و عزیزان بودم که ناگهان به خودم گفتم ای بابا این عاطفه هم دو روزه کلا دوربین خریده
عکسهایش از منم بهتر شد!
چرا بعد از این همه نقد عکس من هنور عکسهام مثل دیگران نمیشه!
این عکس را هرچی آب و تابش میدم رنگشو کم و زیاد میکنم نورشو کم و زیاد میکنم, اصلا فایده ندارد… من عکاس
نمیشم! اصولا منی که یک ساله
عکاسیمیکنم با کسی که یک ماهه شروع کرده باید تفاوت کنیم!
اما تفاوت ما محسوس نیست و گاهی اوقاتم سرعت پیشرفت اون فرد از من بیشتره, پشت سر هم بد و بی راه به
خودم میگفتم که “پویا” گفت شایان دقیقا مشکل چیه؟! چرا اینقدر از دست خودت ناراحتی!؟
گفتم راستش خیلی وقته
عکاسیو شروع کردم ولی موضوعی که هست نه لنز من مثل اینا خفنه و نه دوربین آشغال
من به درد
عکاسیمیخوره! اصلا ببین کیفیت عکسهارو با کیفیت عکسهای من! صورتم حسابی قرمز شده بود و
راستی راستی از زمین و زمان شاکی بودم!
“پویا” خیلی آرام دست روی شانه ی من گذاشت و گفت پاشو بریم خیابان ولی العصر یه کم
عکاسیکنیم حالت
خوب شه! گفتم ای بابا الان میریم همه ی عکسهای تو خوب میشه! عکسهای من باید فرمت شه اینقدر افتضاحه!
چگونه
عکاسیرا شروع کنیم - خرید دوربین
بلاخره
در حال قدم زدن از پارک وی به سمت تجریش بودیم یادم نیست دقیقا کجا بودیم, فکر میکنم قبل از چراغ قرمز
پسیان! گرم صحبت بودیم هوای پاییزی و سردی که یهویی به سمت تهران هجوم آورده بود و ما اینقدر گرم صحبت
بودیم که من متوجه نشده بودم بینی ام بی حس شده از سرما!
به “پویا” گفتم واقعا یک بار صادقانه بگو این رمز موفقیت تو در
عکاسیچی بوده؟!
-خندید!
گفتم واقعا برام جذابه بدونم…
– با صدایی که هنوز آثار خنده حس میشد بهم گفت داستان موفقیت تو هر کاری یک مسیر بی نهایت هست, هیچ
انتهایی نداره این مسیر! موفقیت مسیر هست راه هست و جاده است.
با کمیتعجب گفتم منظورت و متوجه نمیشم! یعنی تو آدم موفقی هستی؟! یا نیستی؟!
– من آدم موفقی هستم از دید تو و نه از دید خودم, من در یکی از این استراحتگاههای این جاده ایستادم و تو من را
در حال حاضر در این مکان داری میبینی و فکر میکنی فرد موفقی هستم اما واقعیت این است که از ابتدای راه با من
نبودی تا ببینی برای این استراحتگاهی که هیچی در
عکاسینیست چه سختیهایی کشیده ام.
لطفا بهم بگو خیلی وقته که دوست دارم بهم بگی از کجا شروع کردی… میدونی من عاشق دانستن شخصت افراد
موفق هستم!!
منبع:
مشاهده پست مشابه : عکاسی لنداسکیپ – Landscape چیست؟
برچسب ها: عکاسی، راهنمای عکاسی، آموزش عکاسی،
[ چهارشنبه 26 ارديبهشت 1397 ] [ 17:41 ] [ آتلیه کودک]